ساده و بي ادعا
احمدعلي صفا
ساده و صميمي، بيادعا و كمحرف، فارغ از هياهو و جنجال و به اذعان همه دوستانش بهدور از شهرتطلبي.
بياغراق و گزافهگويي كسي را چون او در دانش تئوريك و نقد داستان در استانمان سراغ نداشتم با اين وجود به ندرت حاضر ميشد حتي با اصرار دوستانش تن به مصاحبه با روزنامهها و مجلات بدهد و يا داستان و مطالبش را چاپ كند و عجيب آنكه بعد از اصرار دوستان اولين مجموعه داستانش با عنوان «اين همه دير» زماني در حال انتشار است كه جايش در ميان ما خاليست.
دوستي ما از كتابخانه مسجد صاحبالزمان(ع) سيرجان شروع شد. آنچه كه در او بيشتر مرا شيفته و مجذوب خود ميكرد نه هنر و دانش او كه وارستگياش از دنيا، قلب رئوف، خصايل نيكانساني و مردمدوستياش بود كه تمام كسانيكه با او دوستي داشتند بر اين گفته صحت ميگذارند. بيشك مرور زندگياش بيشتر از خواندن داستانها و مطالبش راهگشايم بود. نمونه يك انسان كامل كه تمام اندوختهاش از دنيا كتابخانه و نوشتههايش بود.
احمدعلي صفا
ساده و صميمي، بيادعا و كمحرف، فارغ از هياهو و جنجال و به اذعان همه دوستانش بهدور از شهرتطلبي.
بياغراق و گزافهگويي كسي را چون او در دانش تئوريك و نقد داستان در استانمان سراغ نداشتم با اين وجود به ندرت حاضر ميشد حتي با اصرار دوستانش تن به مصاحبه با روزنامهها و مجلات بدهد و يا داستان و مطالبش را چاپ كند و عجيب آنكه بعد از اصرار دوستان اولين مجموعه داستانش با عنوان «اين همه دير» زماني در حال انتشار است كه جايش در ميان ما خاليست.
دوستي ما از كتابخانه مسجد صاحبالزمان(ع) سيرجان شروع شد. آنچه كه در او بيشتر مرا شيفته و مجذوب خود ميكرد نه هنر و دانش او كه وارستگياش از دنيا، قلب رئوف، خصايل نيكانساني و مردمدوستياش بود كه تمام كسانيكه با او دوستي داشتند بر اين گفته صحت ميگذارند. بيشك مرور زندگياش بيشتر از خواندن داستانها و مطالبش راهگشايم بود. نمونه يك انسان كامل كه تمام اندوختهاش از دنيا كتابخانه و نوشتههايش بود.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر